جهانگردي
● مقدمه
عقيده ي غالب آن ست که ، اساساً ، جهانگردي از متضاد خود يعني ،کار منظم و سازماندهي شده نشأت مي گيرد (URRY ۱۹۹۰ ( ،بدين دليل ،مکانهايي که واقعاً داراي اهداف توريستي هستند بايد دور از مکانهاي زندگاني و کار افراد باشند و بازديد از آنها ويژگيهاي اختلاف و تفاوت تجارب روزمرّه را نمايان سازد .به هر حال آقاي «اورري» در سال ۱۹۹۰ تکامل تجربه هاي توريستي را آشکار ساخت و آن در رابطه با گذر از اجتماع مدرن به پُست مدرن بود .به عقيده ي مؤلّف توريسم مدرن در توريسم انبوه بيان ميشود ، يعني تفکري که با انسانها به طور برابر و يکجور رفتار مي کند و به تفاوت افراد با يکديگر وقتي نمي گذارد .بالعکس ،پست مدرنيسم به انتخابها و علاقه هاي فرد احترام مي گذارد ، از تعطيلات برنامه ريزي شده دوري مي جويد و به ايده ي مسافر دنيا ديده ، که عاشق چيزهاي حقيقي و طبيعي است ، با نگاه تحسين مي نگرد .
در نتيجه ، اگر قبلاً لذت در اين بود که براي تعطيلات از محيط کار دور باشيم ،امروزه وضعيت تغيير کرده است ؛ مکانها و طرق بهتر ماندن تکميل تر شده اند ،جاهاي ديدني بيشتر شده اند و تمايز بين توريسم و فرهنگ را نمي توان به راحتي تشخيص داد .
بنابراين ، تغيير وضعيت اجتماعي متغيري اساسي است ، البته براي کسي که در نظر دارد پديده ي جهانگردي را بهتر دريابد . از نظر آقاي « رايان » (۱۹۹۱ ) اين موضوع مي تواند توسّط روابط توريسم / کار و توريسم / وقت آزاد بيان شود .اين روابط نقش و عملکرد انسانها با يکديگر ، تقسيم و اختصاص وقت آزاد در فواصل زمان کاري و وقت آزاد در دسترس را مشخص مي سازد .
آشکار است طريقي که يک انسان روزهاي خود را مي گذراند کاملاً به متغيرهاي رواني او بستگي دارد ( مانند علائق ، عادتها ، درآمد و شخصيت اجتماعي ) و در هر صورت ، مي تواند نشانه اي از شکل و فرم زندگي فرد باشد .
۱) رابطه توريسم و کار
بخشي از رشد تقاضاي توريستي به واسطه ي اضافه دستمزد ، مرخصي هاي پرداخت شده ، ساعات کوتاه کاري و کاهش ساعتهاي کاري مي باشد .
۲) رابطه توريسم و وقت آزاد
به هر حال ، با افزايش ساعات فراغت و وقت آزاد ، فعاليتهاي ديگري نيز شکل گرفته و وارد ميدان رقابت با توريسم مي شود ، علي الخصوص اگر افزايش وقت آزاد با رشد حقوق همگام نباشد، اين رابطه مي تواند تحت تأثير عوامل ديگر نيز قرار گيرد از جمله :
رشد و محبوبيت ساير فعاليتها در وقت آزاد : آژانسهاي اطلاع رساني و تبليغاتي مي توانند توجه عامّه ي مردم را به طرف آلترناتيوها و ديگر فرمهاي جايگزيني مسافرت معطوف نمايند .فعاليتهاي ورزشي ، بازيهاي دسته جمعي و ... مي توانند از اين جمله باشند و بدينوسيله وقت با ارزش را از فعاليت توريستي بربايند .
کاهش رضايت خاطر در رابطه با هر تجربه ي توريستي اضافي : اتفاق مي افتد ، انسانها بعد از يکسري از مسافرتها ، ديگر علاقه ي زمانهاي قبل را به اين فعاليتها نشان نمي دهند ،يا اينکه به واسطه ي سرخوردگيها و مصائبي که در طول مسافرت براي آنها پيش آمده و آثار منفي آن ،از اقدام به انجام مسافرتهاي بيشتر خودداري مي کنند .
کاهش علاقه به جهانگردي به داسطه ي تغيير تکاليف در زندگي روزانه : اگر چه اين امر حقيقت دارد که عده ي زيادي براي فرار از کار روزانه و اضطرابهاي ناشي از آن به مسافرت مي روند ، امّا اين امکان نيز مي تواند وجود داشته باشد که تغييري احتمالي در محتواي کار ، تا اينکه وظايف و کارهاي روزمرّه آسانتر شده و يکنواخت جلوه گر نشود ،بتواند از فرار و رفتن به مسافرت بيشتر جلوگيري نمايد .
بنابر اين براساس پژوهش ها رابطه ي بين کار و اوقات فراغت را مي توان به چهار شکل زير تعريف نمود :
۱) TRADE OFF: در اين حالت بين دو عامل فوق الذکر رابطه ي معکوس وجود دارد . يعني : کار بيشتر مساوي است با درآمد بيشتر ولي در دست داشتن اوقات فراغت کمتر و بالعکس .
۲) COMPENSATION : اوقات فراغت خلأهاي کاري را جبران مي کند ، بنابر اين انگيزه ي اصلي براي اوقات فراغت فرار است .
۳) SPILL OVER: در عمل کار بر نحوه ي گذراندن وقت آزاد تأثير مي گذارد ،امّا بين اين دوعامل تضادي وجود ندارد و رابطه ي تکاملي دارند .
۴) NEUTRALIST : بين دو عامل فوق هيچگونه رابطه اي وجود ندارد ، کار و وقت آزاد هر دو گوي هايي با عملکردهاي مختلف مي باشند که توليد رفتارها و انتظارات بخصوصي را مي نمايند و خالي از هر گونه عملکرد متقابل مي باشد .با احتمالي بسيار ضعيف مي توان گفت که علاقه به مسافرتها به واسطه ي نزول اهميت کار در دنياي کنوني است .
همه ي ما مي دانيم که ماهيت کار و وقت آزاد ، هنوز چند بُعدي است و کاملاً مشخص نشده است .در زندگاني امروزه ، براي خيلي از انسانها کار نقش اساسي داشته و از اولويت برخوردار است و بر چگونگي ، نحوه ي انتخاب و طول مدت تعطيلات تأثير کامل دارد .
عقيده ي غالب آن ست که ، اساساً ، جهانگردي از متضاد خود يعني ،کار منظم و سازماندهي شده نشأت مي گيرد (URRY ۱۹۹۰ ( ،بدين دليل ،مکانهايي که واقعاً داراي اهداف توريستي هستند بايد دور از مکانهاي زندگاني و کار افراد باشند و بازديد از آنها ويژگيهاي اختلاف و تفاوت تجارب روزمرّه را نمايان سازد .به هر حال آقاي «اورري» در سال ۱۹۹۰ تکامل تجربه هاي توريستي را آشکار ساخت و آن در رابطه با گذر از اجتماع مدرن به پُست مدرن بود .به عقيده ي مؤلّف توريسم مدرن در توريسم انبوه بيان ميشود ، يعني تفکري که با انسانها به طور برابر و يکجور رفتار مي کند و به تفاوت افراد با يکديگر وقتي نمي گذارد .بالعکس ،پست مدرنيسم به انتخابها و علاقه هاي فرد احترام مي گذارد ، از تعطيلات برنامه ريزي شده دوري مي جويد و به ايده ي مسافر دنيا ديده ، که عاشق چيزهاي حقيقي و طبيعي است ، با نگاه تحسين مي نگرد .
در نتيجه ، اگر قبلاً لذت در اين بود که براي تعطيلات از محيط کار دور باشيم ،امروزه وضعيت تغيير کرده است ؛ مکانها و طرق بهتر ماندن تکميل تر شده اند ،جاهاي ديدني بيشتر شده اند و تمايز بين توريسم و فرهنگ را نمي توان به راحتي تشخيص داد .
بنابراين ، تغيير وضعيت اجتماعي متغيري اساسي است ، البته براي کسي که در نظر دارد پديده ي جهانگردي را بهتر دريابد . از نظر آقاي « رايان » (۱۹۹۱ ) اين موضوع مي تواند توسّط روابط توريسم / کار و توريسم / وقت آزاد بيان شود .اين روابط نقش و عملکرد انسانها با يکديگر ، تقسيم و اختصاص وقت آزاد در فواصل زمان کاري و وقت آزاد در دسترس را مشخص مي سازد .
آشکار است طريقي که يک انسان روزهاي خود را مي گذراند کاملاً به متغيرهاي رواني او بستگي دارد ( مانند علائق ، عادتها ، درآمد و شخصيت اجتماعي ) و در هر صورت ، مي تواند نشانه اي از شکل و فرم زندگي فرد باشد .
۱) رابطه توريسم و کار
بخشي از رشد تقاضاي توريستي به واسطه ي اضافه دستمزد ، مرخصي هاي پرداخت شده ، ساعات کوتاه کاري و کاهش ساعتهاي کاري مي باشد .
۲) رابطه توريسم و وقت آزاد
به هر حال ، با افزايش ساعات فراغت و وقت آزاد ، فعاليتهاي ديگري نيز شکل گرفته و وارد ميدان رقابت با توريسم مي شود ، علي الخصوص اگر افزايش وقت آزاد با رشد حقوق همگام نباشد، اين رابطه مي تواند تحت تأثير عوامل ديگر نيز قرار گيرد از جمله :
رشد و محبوبيت ساير فعاليتها در وقت آزاد : آژانسهاي اطلاع رساني و تبليغاتي مي توانند توجه عامّه ي مردم را به طرف آلترناتيوها و ديگر فرمهاي جايگزيني مسافرت معطوف نمايند .فعاليتهاي ورزشي ، بازيهاي دسته جمعي و ... مي توانند از اين جمله باشند و بدينوسيله وقت با ارزش را از فعاليت توريستي بربايند .
کاهش رضايت خاطر در رابطه با هر تجربه ي توريستي اضافي : اتفاق مي افتد ، انسانها بعد از يکسري از مسافرتها ، ديگر علاقه ي زمانهاي قبل را به اين فعاليتها نشان نمي دهند ،يا اينکه به واسطه ي سرخوردگيها و مصائبي که در طول مسافرت براي آنها پيش آمده و آثار منفي آن ،از اقدام به انجام مسافرتهاي بيشتر خودداري مي کنند .
کاهش علاقه به جهانگردي به داسطه ي تغيير تکاليف در زندگي روزانه : اگر چه اين امر حقيقت دارد که عده ي زيادي براي فرار از کار روزانه و اضطرابهاي ناشي از آن به مسافرت مي روند ، امّا اين امکان نيز مي تواند وجود داشته باشد که تغييري احتمالي در محتواي کار ، تا اينکه وظايف و کارهاي روزمرّه آسانتر شده و يکنواخت جلوه گر نشود ،بتواند از فرار و رفتن به مسافرت بيشتر جلوگيري نمايد .
بنابر اين براساس پژوهش ها رابطه ي بين کار و اوقات فراغت را مي توان به چهار شکل زير تعريف نمود :
۱) TRADE OFF: در اين حالت بين دو عامل فوق الذکر رابطه ي معکوس وجود دارد . يعني : کار بيشتر مساوي است با درآمد بيشتر ولي در دست داشتن اوقات فراغت کمتر و بالعکس .
۲) COMPENSATION : اوقات فراغت خلأهاي کاري را جبران مي کند ، بنابر اين انگيزه ي اصلي براي اوقات فراغت فرار است .
۳) SPILL OVER: در عمل کار بر نحوه ي گذراندن وقت آزاد تأثير مي گذارد ،امّا بين اين دوعامل تضادي وجود ندارد و رابطه ي تکاملي دارند .
۴) NEUTRALIST : بين دو عامل فوق هيچگونه رابطه اي وجود ندارد ، کار و وقت آزاد هر دو گوي هايي با عملکردهاي مختلف مي باشند که توليد رفتارها و انتظارات بخصوصي را مي نمايند و خالي از هر گونه عملکرد متقابل مي باشد .با احتمالي بسيار ضعيف مي توان گفت که علاقه به مسافرتها به واسطه ي نزول اهميت کار در دنياي کنوني است .
همه ي ما مي دانيم که ماهيت کار و وقت آزاد ، هنوز چند بُعدي است و کاملاً مشخص نشده است .در زندگاني امروزه ، براي خيلي از انسانها کار نقش اساسي داشته و از اولويت برخوردار است و بر چگونگي ، نحوه ي انتخاب و طول مدت تعطيلات تأثير کامل دارد .
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 19:59 توسط محمدصادق سيستاني
|